برای هیچ
ته نشین شده ایم درزمانی که رودش میخوانند
ورودی که زمان
کاش رودها دریا می شدندودریاها علف
علفهایی روییده بر سنگهایی بی احساس
تاثابت کنندکه ما هرگز نبوداه ایم
دلال ثانیه های زودگذر حیاتمان که
تلخی زهراگین جامی است
به نام مرگ.
چلان۸۴
Im coming soon